اعتراضات یک کوچولوی معترض !

بابا مامانا بخانن

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه و سار و سبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید.

مامان و پاپا! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشمای من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!!




پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد! مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش ''بول بول بول بول'' می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو بره تو چشمت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت.




مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش را دارم!
لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!




آقای پدر! هنگام دعوا با خانم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیز است!




خانم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی ''بچه سوسک مرده'' بدهد!




آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا ''پووووووف'' می کنید به حداقل می رسد! الان بگویم که بعد شرمنده تان نشم...




والدین عزیز! وقتی منو مثل توپ فوتبال بالا میندازید تو را خدا
حواستان به پایین آمدن ما هم باشه.




والدین محترم! هوای ما بچه ها را بیشتر داشته باشید
و نخواهید که هیچوقت نگرانی را تو چهره های ما ببینید.